نیمه شب نوشت
نیمه شب نوشت

نیمه شب نوشت

تناقض ها

رک و راست باید با سری رو به پایین اعتراف که نه به قول اخبارگوها اذعان کنم که هیچوقت فکر نمی کردم زندگی به این وضعیت نابسامانی داشته باشم. حتی به ریشه های این وضعیت که دقیق دقت می کنم می بینم هر چه بوده باید پیش می آمده. یعنی من یک جورایی پیش بینی می کردم وضعیت حداقل به این زودی ها رو به بهبودی نخواهد رفت. من نتوانستم خلاف جهت آب شنا کنم. خلاف آن چیزی که از آنها وحشت داشتم و به سمت آنها کشیده می شدم. باز هم رویاها و باز هم گذشته. خانه قدیمی داشتیم در محله دیگری ساکن بودیم. این خانه زیرزمینی تاریکی داشت. و چیزی که همیشه در خواب می دیدم، من در حالی که در جهت خلاف سعی داشتم حرکت کنم به سمت آن زیرزمین تاریک کشیده می شدم. نه یک بار که چندبار. و حالا داستانی که به وقوع پیوسته. به کارهایی که علاقه نداشتم کشیده شدم کارهایی که برایم تجویز شده بود و حالا همان هایی که من را به این سمت راندند حاکمانه حکم بی لیاقتی مرا صادر کرده اند. شاید اعتراض به این حکم کلی داشته باشم، شاید در مقابل اتهام بی لیاقت بودنم دفاعیه زیاد داشته باشم اما برای آن چیزهایی که به آن امر شده بودم و چاره ای جز انجام بدفرجامش داشتم حکم را با کمال میل می پذیرم. من موجودی بی عرضه در این اجتماع در مقابل خواسته هایی غیر از طبعم هستم. شاید باید طور دیگری می شدم. شاید باید خودم را شرایط موجود مطابقت می دادم و شاید باید آدم دلخواه همه می شدم .اما من سیاره ای هستم که با آنکه سیارات بزرگتر از مدار خارجم کرده اند، سعی کرده ام هویت وجودی ام را حفظ کنم. نه برای اثبات آن بی لیاقت نبودنم تلاشی می کنم نه سعی می کنم خودم را به دیگران بشناسانم. ازین به بعد فقط تلاش می کنم خودم باشم و دیگران را متقاعد کنم و عاجزانه طلب کنم که سرتان پی کار خودتان باشد. دوستان، رفقایی که حالا وقت بودنتان بود، هر جا هستید خوشحالم به خاطر دردسرهایی که ممکن است همنشینی حال حاضر با من برایتان ایجاد کند بی تعارف و باتعارف مرا به حال خود رها کرده اید.




پ.ن ۱ : تا به این اینقدر از کلمات منزجر کننده من و خودم استفاده نکرده بودم. 
پ.ن۲: ش عزیز ممنونم.