نیمه شب نوشت
نیمه شب نوشت

نیمه شب نوشت

کمبود انتخاب

فرض کنیم برای ادامه مسیر پیش رو دو یا چند راه مختلف وجود داره و این راهها، راههای دلخواه نیست. حالا برای ادامه مسیر باید چه کرد؟ یا باید یکی از این راهها انتخاب بشه و مسیری رو انتخاب کرد یا باید صبر کرد تا شاید مسیر دیگه ای که مورد دلخواه هست پیدا بشه یا شایدم باید ایستاد و هیچکاری نکرد. 

کمبود انتخاب. این اسمیه که گذاشتن روی این نمیدونم پدیده، مرض اجتماعی یا هر چیز دیگه. جامعه شناس ها میگن شما اگه مجبوری یکی از راههای غیردلخواه رو انتخاب کنی دلیل نمیشه که راه درستی باشه و البته کمبود انتخاب های شما باعث نارضایتی از مسیری که درش قدم گذاشتید خواهد شد و طبیعتا پایین اومدن بهره وری و آرامش شغلی و البته بعضی ها اعتقاد دارند تو شرایط کمبود انتخاب نباید تصمیم گرفت. 

یاد اون موقع افتادم که از سر بیکاری و نبودن موقعیت درست حسابی رو به یک شرکت صنعتی تولید کننده سرسرنگ آوردم و قرار شد پای خط تولید بایستم . با حقوق چهارصد تومن بدون بیمه و ساعت کاری از هفت صبح تا شیش بعدازظهر. از شرکت برای پاسخ دادن دو روز مهلت خواستم. دو روزی که با التهاب و ناراحتی سپری شد. اینکه اگه همین جا هم نرم کجا باید برم و اگه برم این شرایط واقعا ظالمانه ست. بعد دو روز با استرس به منشی شرکت زنگ زدم و گفتم به آقای مهندس بفرمایید بنده شرایطش رو ندارم. چیزی که امروز به چشم میاد سواستفاده از شرایط جامعه ست. کارفرماها و روسای شرکتها و کارخانه ها میدونن اوضاع بیکاری چطوریه و شرایط حقوق و کار رو اونها تعیین می کنند و اون بنده خدایی که از سر ناچاری گذرش به کارخانه ای با بیست کیلومتر فاصله افتاده مجبوره شرایط رو بپذیره. باید قبول کرد تصمیم گیری تو این موقعیت ها خیلی سخته و اضطراب و استرسی که به شخص وارد میشه قابل تصور نیست و این چیزیه که حتی دم دست ترین آدمهای اون شخص قابلیت درکش رو ندارن مگه اینکه توی اون موقعیت قرار بگیرند.

نظرات 8 + ارسال نظر
وروجک یکشنبه 14 شهریور 1395 ساعت 12:36 http://voro-jak.blogsky.com/

بدم میاد از این شرکت ها و ...
از اون بدتر بعضی رییس شرکت های خصوصی که بی همه چیز هستن و از دختر ها چیزای نا معقول میخوان هست...

به یک خانم. مجرد مجرب با ظاهری آراسته به صورت تمام وقت در یک شرکت بازرگانی نیازمندیم.
عجیب ازینا زیاد شده

بانوی بهار جمعه 12 شهریور 1395 ساعت 12:56 http://khaterateman95.blogsky.com

بهزادو؛))شاگرد ساندویچی؛))
خعلی باحالید؛)

خیلیم کار خوبیه. من اگه فرصتش باشه یه ساندویچ کثیف میزنم. همتونم مهمون می کنم

الف.واو چهارشنبه 10 شهریور 1395 ساعت 15:23 http://www.havabanop.blogsky.com

نیمه شب نوشت؟!
یعنی می مثلا؟ساعت ٢؟!!
نمیمه شب ها واسه ننوشتنه، واسه فکر نکردنه اگرنه دیوونه میکنه ادمو!

چرا برای ننوشتن باشه؟ خلوت و تنهایی نمیه شبها رو کی میشه تجربه کرد پس؟

بهزاد سه‌شنبه 9 شهریور 1395 ساعت 10:31 http://anahno.blogsky.com

عجب!!!!
حداقل دستمزد مگه 800 نیست؟!!!
خیلی نامردیهه شاگرد ساندویچی بشی بیشتر بهت پول میدن!

بله ولی تو این وضعیت هر چی رییس روسا بگن همونه.

شیرین دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 16:17 http://www.ladyinpink.blogfa.com

از دیو و دد ملولن و انسانم آرزوست....

الی دوشنبه 8 شهریور 1395 ساعت 10:23 http://elhamsculptor.blogsky.com/

متاسفانه ما دقیقا توی برده داری مدرن داریم زندگی میکنیم

بله. واقعا همینطوره

فاطمه شنبه 6 شهریور 1395 ساعت 23:47 http://life-me.blogsky.com/

هیییی خیلی وضعیت بده! کاملا میتونم درکتون کنم. کلی جا رفتم به من میگفتن ماهی 200!!!! دقیقا عصر جاهلیت هست و بیگاری کشیدن از قشر جویای کار و نیازمند!
خب من عروسک بافتنی ام ببافم بفروشم و یا کارهای هنری بیشتر میشه درآمدم. حتی با کسب درآمد اینترنتی! خیلی شرکت های بخش خصوصی طمعشون اونقدر زیاد شده که فقط به فکر خودشونن جوری که میگی صد رحمت به ظلم های نمرد و فرعون!

بله وضعیت برای خانومهای شاغل بدتره. اینکه از هنرت پول در بیاری خیلی خوبه. حداقل دستت تو جیب خودته

بانوی بهار شنبه 6 شهریور 1395 ساعت 12:55 http://khaterateman95.blogsky.com

وای چارصد آخه؟بدون بیمه؛واقعا ظالمانه بود

چقدر بدِ جوونا انقدر دنبال کارن و افراد نالایق زیاد هست که خیلی جاها مشغول به کارن؛(

بله . متاسفانه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد