با دیدن جوان معلولی که گوشه پیاده رو مشغول فروختن خرت و پرت بود به این نتیجه رسیدم که هیچوقت به نتیجه خاصی نمی رسم که ملاک انتخاب خدا یا عوامل دیگه برای معلولیت این آدم یا توانایی های فوق بشری یکی دیگه چی می تونه باشه. اینجا بود که دلم خواست مثل آدمهای قدیمی فکر کنم. همه چیز رو به حکمت و تقدیر ربط بدم یا عوامانه تر شانس رو دخیل بدونم. راستش من همین ایده عوام رو بیشتر قبول دارم. شانس عامل مهمیه. اینکه چه علت ها و چه شرایطی پشت سر هم مثل چرخ دنده های یک ساعت قدیمی اینطور منظم شده باشند که عقربه های ساعت اینطوری بچرخند نه طور دیگه ای.
برای من که عادت دارم بعضی وقتها روی لبه جوب حرکت کنم و ادای بچه های پونزده و شونزده ساله رو در بیارم این عادت می تونه باعث اتفاقاتی بشه. اینکه پاهام بیفته توی جوب و بشکنه و یا اینکه ماشینی کنترل خودش رو از دست بده و بیاد سمت من. اما چرا تا الان این اتفاق نیفتاده. حتی اون موقع هایی که راحت تر ازین میشد. مثل اون موقع که وقتی اومدم توپ رو شوت کنم و پام سر خورد و سرم با شدت خورد به آسفالت . و این رو در نظر می گیرم که خیلی از اتفاقات ساده تر باعث این اتفاقات برای دیگران شده و نتایج بدی داشته. مثل بیچاره دوست قدیمی که اتفاقی زیر کامیونی رفت که دنده عقب گرفته بود و همیشه یادآوریش باعث تعجبه و پسرکی که صاعقه خورده بود توی سرش.
شانس، تصادف، قسمت، خواست خدا، حکمت، تقدیر یا هر اسم دیگه ای . فعلا این ذهن مشوش رو آروم نمی کنه.
من به حکمت و این بحثا خیلی معتقد نیستم اما خب یه چیزایی باعث میشه آدم تو اعتقاداتش تردید کنه...
بله. منم همینطور
جایِ خوشحالی داره...
نوشته ی خودم ه، البته اون موقع ها با اسم مستعارم مینوشتم.
فکر کردم از یه کتابه
نه من نگفتم چندش آوره؛آخه امسال اصلا برنامه ی ماه عسل رو ندیدم؛جز همون یک قسمت در حد ده دقیقه؛)
اگه نگاه نکردی چیزی از دست ندادی :)
تا وقتی امید هست زندگی هم هست و ادامه داره...
منم در حین کشتن انواع حشرات این حس میاد سراغم.

برداشت من اینه که حتی کوچکترین رفتار یا حرکت ما روی زندگی دیگران و خودمون تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم داره گرچه ما نمی بینیم. ولی باید خیلی مواظب باشیم ...!
حکیمانه تر از این نمیتونم فک کنم
قبلا نظر گذاشته بودم.نیستش. ثبت نشده انگار!!!
تایید کردم :قبلی رو و بازم میگم حشرات رو نکش. گناه دارن :دی
موافقم با نظرت. یاد یه موضوعی افتادم. تاثیر پروانه. سرچ کن
یاد این نوشته م افتادم...
در اتاقم رژه می روند
شک، یقین، ترس، ایمان
اما در گوشه ی اتاقم
حکمت، تقدیر را به آغوش کشیده...
چقدر خوبه. از کیه؟
خب البته وجود بعضی از اتفاقات بصورت رندوم در زندگی ما غیر قابل انکاره حالا اگر اشخاصی بصورت مستقیم یا غیر مستقیم بر این اتفاق تاثیر مثبت بذارن میشه شانس
......
بحث اعتقاد از ایمان جداست
میشه اینطورم تفسیرش کرد
عایا این پست از یکی از قسمت های ماه عسل منشاء نگرفته؟
چون در حد ده دقیقه اون قسمت ماه عسل رو دیدم؛)
اینقدر چندش آوره این پست؟
هیچ چیز تصادفی نیست
شانس و تقدیر هم فکر بدی نیست میشه روشون مانور داد
خب نمیشه که هم شانس باشه هم تصادفی نباشه
زبونم بتد میاد راجب این مسائل که عقل توش کم میاره
منم همینطور
شانسه شانس :|
کاش با همین یه کلمه قانع بشم