همیشه از جملات کلی و بدون نتیجه بیزار بودم. از قانون راز و کتابهای برایان تریسی و آنتونی رابینز. اعتقاد داشتم و دارم این کتابها برا اینجا با این قانون نوشته نشده. مثل راه رفتن روی ماه که با قانون زمین فرق داره، مثل اتمسفر مریخ که به جای نیتروژن و اکسیژن دی اکسید کربن داره.
تو بدترین شرایط روحی یه شخص مثلا وقتیکه کسی رو از دست داده میگیم بیخیال غصه نخور میگذره. وقتی کسی ورشکست شده و پولش رو از دست داده و طبیعتا زندگیشو میگیم ای بابا زندگی دو روزه. جمع کنی مال دنیا رو که چی بشه. آخرش میری زیر یه خروار خاک. به کسی مریضه و مثلا بیماری گرفته که خودش و خانوادش رو به زحمت انداخته میگیم خدا بزرگه ایشالا شفا پیدا می کنه و بدتر از همه به کسی که ناراحتی روحی داره مثل افسردگی میگیم تو میتونی، تو چیزیت نیست نگاه کن فلانی از تو بدتره ولی داره فلان کارو میکنه.
همیشه جملات کلی و کلیشه ای. به خدا ایمان نداری، توکل نمی کنی، اراده نداری، تمرکزت کافی نیست، باید مشورت کنی، ذهنت باید باز باشه و هزار تا اصطلاح مسخره دیگه.
این پست چند وجهیه. اولش اینکه هنوز نفهمیدم چطور میشه به تموم زندگی مثبت نگاه کرد؟ (انگ منفی باف بودن جواب نمیده. دلیل لازمه) یعنی چطور میشه همیشه دهن تا بناگوش باز باشه حتی برای بدترین مسائل. درک کردنی نیست.
دوم اینکه وقتی راه حلی برای مشکل خودمون و بقیه نداریم سعی داریم راه حل بدیم در صورتیکه لازم نیست. به کسیکه عزیزشو از دست داده چیزی نمیشه گفت باید فقط ابراز ناراحتی و همدردی کرد.
سوم اینکه اگر راه حلی بلد نیستیم سکوت کنیم، حالا چه اصراریه در مقابل مشکلات بقیه خودمون رو دانای کل جا بزنیم و بگیم من میدونستم یا باید اینطوری می کردی یا باید فلان نصیحت من الان عمل کنی. اگر کسی راه حلی داره باید واضح بگه. اگر میتونی غم و غصه کسی رو کم کنی انجامش بده اگر نه خیلی اوقات سکوت کردن و بسته نگه داشتن دهنمون خیلی بهتر از راه حلهای فیلسوفانه و جملاته قصار.
تا یادم نرفته، با جملات قصار هم مشکل دارم حالا میخواد از هر کسی باشه. نمیشه تو یه جمله نیم خطی فلسفه دنیا رو خلاصه کرد.
میخواستم این دغدغه ذهنیم رو باز کنم، حلاجیش کنم و شایدم بتونم برای خودم راه حلی بدم اما به نظرم نشد. شاید به این خاطر که مطالعه م کم شده.
بعدا نوشت:
#خوش_بینی
به نظر من خوش بینی هنگامی که چیزی نباشد جز حرافیِ بدون فکر کسانی که پشت پیشانی کوتاهشان چیزی جز الفاظ را پرورش نمیدهند، نه فقط یک شیوهی تفکر نادرست بلکه یک طرز فکر واقعا شرارت آمیز است.
اگر متحجرترین و سنگدلترین خوشبینان را به میانِ بیمارستانها، درمانگاهها، و اتاقهای مجاور جراحی ببریم، و از میان زندانها، شکنجهگاهها، و بردهخانهها، و از فراز میدانهای نبرد و اعدام عبور دهیم، اگر تمامیِ گوشههای تاریکِ رنج را، مکانهایی را که نگاه خیرهی خودسرانه به آنها ممکن نیست، به او نشان دهیم و سرانجام، اگر بگذاریم تا به درون سیاه چالِ اوگولینو که زندانیان در آن از گرسنگی جان میدادند نگاه کند، او نیز به روشنی میبیند که این "احسنِ عوالمِ ممکن" چگونه دنیایی است. زیرا اگر دانته مصالحِ دوزخ خود را از دنیای واقعیِ ما نیاورده، از کجا آورده؟
#جهان_همچون_اراده_و_تصور
#شوپنهاور
چقدر درست و دقیق بود اینپست
.
شاید ادماییکمیگنمثیت اندیشی خوبه
شایداینجوری قبول کردن
مثل هزاران هزار چیزیکادماقبول میکنن و باهاش قولنین دنیاشونو میسازن
الان که دارم پست قدیمی رو می خونم میبینم چقدر ایراد املایی نگارشی داشتم. هیشکیم نگفته بهم
راستش مثبت اندیشی خوبه ولی اونم افراطی میشه برای بعضی ها یعنی هیچ طور نمی خوان بپذیرن همه چی گل و بلبل نیست و نمیشه از زشتی ها هم فرار کرد. هر دو حالتش وجود داره.
این اصن منطقی توش نیست ولی به شکل قویای جواب میده معمولا!
برای همین هی فکر میکنین پستتون ایراد داشته هی میخواین درستش کنین! این کلا قیافهش همین شکلیه :)
کاش میشد یکی باز کنه مطلبو
عه پس این مشکل حادی نیست که من نمی تونم حرفی بزنم وقتی یه اتفاق خیلی بد واسه اطرافیانم میفته.. اصن لال میشم. نمی دونم چی بگم بهش. فقط ناراحت میشم.

تا دیروز فکر میکردم مشکل دارم:))))
خوب شد این پست رو گذاشتی.
ما نمیتونیم واسه یکی دیگه لقمه بپیچیم. اما بدان وآگاه باش گاهی همون یه جمله ی کلی، کل زندگی یه نفرو زیر و رو میکنه....
اون یه جمله رو بله درست میگی ، ولی این پست خودمم گیج کرد، ایراد داشت اصلا
کاملا نمیشه خوش بین بود , ولی اگر نخواهی نیشت را تا بناگوش باز کنی و بخوای خودت را فقط غرق مشکلات کنی , با زندگی امروز دوتا راه میادجلو
یا انقدرخوش شانسی که زود راهی قبرستاتی یا زیادی خرشانسی و مریض میشی و بدبخت تر از قبل , پس درنتیجه مجبوری خوش بین باشی و الکی خوش که زیاد بهت فشار نیاذ
یعنی داغونم کردی با این نظر
اره منم موافقم باید به مشکلات هرهر خندید حتی اگه همه بگن خلی
پس تو دوزخیترین شرایط این دنیا به چه شکل میشه دووم آورد یا توان دووم آوردن رو به کسی منتقل کرد؟
البته قبول داشتم پینوشتتونو ولی این سوالم برام پیش اومد...
به اون دوستی که باید باشه و نیست
خب وقتی غر میزنی طرف مقابل میخواد به یه نحوی یه حرفی بزنه بلکم اروم شی
وگرنه خب کسی راه حلی واسه بدبختی و غم یکی دیگه نداره در کل...
ما تصمیم میگیریم یه جوری زندگی کنیم، بعد میبینیم بنا به هر دلیلی نمیشه و غمگین میشیم..
حالا اینجا یا میتونیم غمگین باقی بمونیم
یا میتونیم نقشه ی راه رو به کل تغییر بدیم و یه چیز دیگه بخوایم از زندگی...
اینجاس که یکی میزنه به کوه و جنگل و یه زندگی جدید و سخت و قشنگ رو انتخاب میکنه مثلا....
اصلا طرح مسئله ایراد داشت ولی جوابش همینه که میگی، خب همین مسیر عوض کردن هم راحت نیست همیشه
جملات کلی گفتن راحتترین کاریه که آدما میتونن در قبال هم انجام بدن...
انگار احساس وظیفه میکنن باید نظری بدن و با یک جمله قصار از سرشون باز میکنن.
اره دقیقا