همیشه ترجیحم این بوده که جایی که درش می نویسم به دور از تاریخ و زمان و مکان و اتفاقات سیاسی و اجتماعی باشه یعنی اینطور نباشه که الان جو جامعه به یه سمتیه منم راجع به همون بنویسم . دوست داشتم اینطور بوده باشه که زمان و مکان نداشته باشه نوشته هام ولی مگه میشه؟ شاید به هر کاری که دست میزنم که یکم از بار و فشار اخبار روز در مورد بیماری و اتفاقاتی که میفته فاصله بگیرم اما نمیشه. چرا؟ چون همه درگیرن. چرا؟ چون هنوز خیلی ها باور ندارن چه مشکلاتی داره گرفتار شدن به همچین بیماری ای. بله! خیلی ها نمی میرن. بچه ها نمی میرن جوونها کمتر دچار مشکل میشن ولی مشکل جای دیگه ست. خیلی ها بی خیالند. و مشکل اصلی این بی خیال ها اینجاست که رعایت هیچ چیز رو نمی کنند و درد همینه که این بیماری متوقف نمیشه به این سادگی.
و به قول دوستی شاید خیلی خاطر جونمون رو می خوایم و زیادی جدیش گرفتیم و این خودخواهانه ترین نگاه به زندگیه. نه به زندگی خودمون بلکه به پدر و مادر پیر و مریضی که میشه باشند و این تفکر خودخواهانه و جدی نگرفتنش استرس نبودنشون رو زیاد کرده.
اسفند ۹۸ باید تو خاطر خیلی هایی که موندن بمونه.
میگن سالی که نکوست از بهارش پیداست!!! بهارش با خرابی شروع شد از تهش چه انتظاریه
ولی خداییش کاش دست از خودخواهیمون برداریم تموم شه، خداییش من خسته شدم از بس تو خونه موندم، خونه مونده شدم کلا
خب به سلامتی همچنان ادامه داره این وضعیت
ایشالا که زود تموم بشه و از حصر در بیای
زیاد هم هست ولی تجربه ثابت کرده بدترین شرایط امسال ، بهترین شرایط سال بعده !
یعنی تو دیدن نیمه خالی لیوان از منم سبقت گرفتی
نمیشه که این امه اتفاقات رو نادیده گرفت و راجع بهشون حرف نزد .
کلا سال 98 سال به یاد موندنیی شد . احساس میکنم صد سال طول کشید تا این یه سال تموم شه . البته روزهای به یاد موندنی تری در انتظارمونه قطعا !!!
نه دیگه بس نیست این همه روز به یاد موندنی؟