ساعت سه و نیم عصر بود. شب قبلش درست نخوابیده بودم. زیر پنکه روی فرش ولو بودم. هوا اینقدر گرم بود که پنکه نقش عرق خشک کن رو بازی می کرد. یعنی طوری هوا گرمه که در حال درازکشیده خیس میشی. تلفن زنگ خورد. فکر کردم دارم خواب می بینم اولش برنداشتم. یه چشمم باز شد و شماره رو دیدم. گوشی رو برداشتم. با بی میلی گفتم هااااا؟ با خوشحالی گفت سلام. ها چیه بی ادب بله درسته. گفتم ببخشید . بفرمایید. گفت حدس بزن چی شده؟ گفتم نمیدونم گفت نه! حدس بزن. گفتم زن گرفتی؟ گفت نه عمرا!!! گفتم بابات ارث داده بهت پولدار شدی؟ گفت ای بابا چی میگی تو. گفتم بالاخره مو کاشتی و دماغ عمل کردی؟ به آرزوی دیرینه ت رسیدی؟ گفت نه ولی همین الانم قیافه م از تو با اون کله کچلت بهتره :دی گفتم خب بگو چی شده. گفت بالاخره گواهینامه گرفتم . با تعجب گفتم هاا؟ چی؟ تو؟ گواهینامه؟ برو آقا. تو از کتاب آیین نامه چهار خطش یادت نمی مونه گفت سوالهای آیین نامه رو که قبلش پول دادم خریدم! توی فرمان هی رد می شدم. گفتم خب اون جا رو به کی پول دادی؟ گفت نه دیگه بعد چهار بار امتحان یه افسر خوب ازم امتحان گرفت قبولم کرد. در حالیکه دستم زیر گردنم بود و نیم خیز بودم قبلش برای خبر مهمش سرم رو گذاشتم رو بالش. هیچی نگفتم تا که گفت خوشحال نشدی؟ گفتم چرا بابا بهتر ازینه که هی بیای ناله کنی که فلان آموزشگاه و فلان افسر و فلان ماشین اینطوری و اونطوری بود. گفت ولش کن می خوام بهت سور بدم. گفتم نه همون خوشحالی قبولیت بسه . گفت نه قبلا حرفشو زدم. باید بهت سور بدم. چی سور بدم بهت؟ گفتم هندونه. با تعجب گفت چی؟ دوباره گفتم یه هندونه خنک که دو سه ساعت قبلش تو فریز بوده حالا خربزه هم بود اوکیه ولی ترجیح اینه هندونه باشه. حالا هر چی باشه سرد باشه. بعدشم می گیری ازین راه راهها نگیر زیاد خوب نیستن.
داشتم مشخصات هندونه رو می گفتم که دیدم هیچی نمیگه. تلفن رو قطع کرده بود. داشتم برای خودم حرف می زدم. توی گرمای نزدیک به چهل درجه سر ظهری دوباره خوابیدم. پا شدم دوباره بهش زنگ زدم جواب نداد. چند روزه جواب نمیده . نمی دونم برای هندونه بهش برخورده یا چیز دیگه ولی من همچنان تو این گرما هندونه سرد یخ یخی می خوام.
ممنان . ادرس بده بفرستم
آدرس میدم وای اگه نفرستی :دی
نکنه خاب بوده ؟
منم بالاخره بعد ۳ سااال گرفتم گواهینامه :))
میخای هندونه یخی بفرستم برات ؟
مبارک باشه. آره میخوام
ارزش شاد کردن دل رفیقتون را داره

من 2سال پیش حدودا اوایل مرداد رشت بودم،سفریکروزه تو جایی که کولر نداشت، فقط آب بود و حتی من از 8صبح تا 7غروب غذا هم نبود بخورم، اما چشمتون روز بد نبینه، برگشت چنان مریض شدم که مسلمان نشنود کافرنبیند، چیزی حدود 15کیلو کم کردم
از دلش در آوردم ولی تهش شد یه همبرگر اونم تو یه جای گرم
آدرسش رو به منم بدید برای لاغری
شما اونجایی که رفته بودی احتمالا زندان بوده و شایدم نه زندان وضعیتش بهتره از اونجا
خخخ
اینجا ۷ام۲۰درجه بود
الانم خنکه
انگار نه انگار مرداد ماهه
فخر فروشی می کنین دیگه
خوشا به سعادتتون
ببخشید قلمی ینی چی؟
یعنی لاغر و اندامی
والا هندونه یخ چطوری تو این گرما برسونه خب؟؟؟ بعد چلوماهیچه را رد کردین رسیدین هندونه؟؟
من از همون اولش اعتقاد به کولر نداشتم ولی امسال بدجوری گرم کرده؟ قلمی که نیستم ولی چلوماهیچه تو گرمای 40 درجه با رطوبت هفتاد درصد اصلا معنی نداره. میگی نه امتحان کن