نیمه شب نوشت
نیمه شب نوشت

نیمه شب نوشت

زامبی های مجرد

سه روز از سال نو گذشته و یکی از رفقای قدیمی تازه یادش افتاده و پیام تبریک سال نو فرستاده. طبق معمول به استثنای چند نفر جواب ندادم. کلا امسال برای چند نفر تبریک سال نو فرستادم. این دوست قدیمی دوران دانشجویی زمانی توی شهر ما با من همکلاسی دانشگاه بود و بعد از دانشگاه هر چند ماه یکبار برای دیدنش به شهرش می رفتم و طبیعت شهرش بهانه ای بود که یاد قدیما بیفتیم. آدم منضبطی هم هست. چه در اخلاق و چه در رفتارش. از دسته آدمهایی که اصول زندگیش باید مو به مو اجرا بشه و با وجود اینکه کله کچلش چند لاخه ای بیشتر مو نداره سعی در حفظ همون چند تا به هر روشی از شامپوهای خارجی گرفته تا معجون های خوردنی و قرص های فلان دکتر داره. برعکس این آدم من با رفتاری تقریبا بی نظم و نقطه مقابل اون. با وجودی که یک سال از من بزرگتره اما قیافه ش طوری نشون می ده که انگار پنج شیش سال از سن تقویمیش بزرگتره و مجرد بودنش هم بهانه ای شده بود برای مانور دادن شوخی های بی حد و اندازه من در مورد خواستگاری رفتن هاش و جواب نگرفتنهای مکررش. خوشبختنانه دو سه ماه پیش رفت قاطی مرغها و رسته اش از من جدا شد. پسرها وقتی ازدواج می کنند دو حالت اتفاق میفته. از دید دوستهای مجردش دیگه وقتی برای گذراندن با اونها نداره و از دید خودش دیگه نمی تونه با مجرد جماعت زیاد دم خور بشه و بیشتر سعی می کنه با دوستهای متاهلش و هم صنفهای خودش رفت و آمد کنه. البته دلیل هم داره. یک دلیل بزرگش به خاطر جو جامعه ست که همه مجردها رو به چشم آدم های بی بند و بار و رفتارهای خارج از عرف می شناسند و دلیل دیگه ش هم همون بحث دسته بندی و این حرفهاست که متاهل ها با متاهل ها راحت ترند و در کل فضای این دو قشر طوریه که هر دو گروه فکر می کنند طرف مقابل بیماری واگیردار داره و سعی می کنند روابطشون رو به حداقل ممکن برسه. 
این تنها دوست قدیمی من توی این شهر نیست. دو سه نفر دیگه هم هستند که بخت بد من و از خوشبختی اونها همه زن گرفتند و رفتند پی کار و کاسبی خودشون و خب دیگه انگیزه ای برای رفتن پیدا نمیشه. برگردیم به خط اول. بعد اینکه جوابی ندادم نیم ساعت بعد زنگ زد. خیلی خوشحال شدم. امسال کسی زنگ نزد که تبریک بگه و بیشتر به روش مجازی و نرم افزاری و پیامکی بود . گفت فلانی قدیمها زنگ میزدی و تبریک می گفتی امسال خبری نیست؟ نگفتم که امسال حسش نبود و هیچ دلخوشی برای تبریک گفتن نداشتم. آدمها حوصله ندارند مشکلات شما رو درک کنند. با گفتنش به بقیه حتی اگه دوست خیلی نزدیک باشند چیزی گیرتون نمیاد حتی اگه توان انجام کاری رو داشته باشند. قصه بالا و داستان مجرد و متاهل ها رو تعریف کردم و دقیقاً هر پنج کلمه یکبار تاکید می کرد که کنار خانومم نشستم و اینجاست و در جوابش سر آخر تاکید کردم که گفته بودم شوخی های دوران مجردی من تاریخ انقضا داره و الان آماده ام. کاری که عوض داره گله نداره. آخر صحبتاش گفت تا یادم نرفته یه لطفی در حق ما می کنی و کاریه که از تو بر میاد فقط گفتم حتما. گفت زحمتت نمیشه تا ترمینال بری و یه بلیط برای چند روز دیگه برای زن داداشم رزرو کنی و سفارش کنی که حتما فلان جا و فلان صندلی بشینه چون حالت تهوع می گیره جای دیگه بشینه، راستی یادت نره از فلان جا سوار میشه و تا یادم نرفته یه کتاب هم برای دوستت ازم گرفته بودی اونم اگه مسیرم خورد میام میگیرم فقط قبلش بگیر ازش . کل بنیان شادی چند دقیقه ایم از تماس یه دوست قدیمی برای تبریک عید و پرسیدن حال و احوال به هم خورد. خداحافظی کردم و تاکید کردم که حتما این کارو انجام میدم. بعضی وقتها باید به حست اطمینان کنی. حس اولت دروغ نمیگه. بعضی وقتها از نگاه اول از حرف اول از برخورد اول آدمها باید منظور رو گرفت. ماکیاولی درست میگه. هدف وسیله رو توجیه می کنه حتی اگر زنگ زدن به دوستی باشه که قصد نداشتی حتی بهش زنگ بزنی. برمی گردم به حرفهای خودم و باید طور دیگه ای بگم. متاهل ما مجردها رو به چشم زامبی می بینن. امیدوارم این دید جامعه عوض نشه و همینطوری باقی بمونه.
نظرات 6 + ارسال نظر
tina جمعه 20 فروردین 1395 ساعت 21:46 http://trm.blogsky.com/

زامبی ها کلی مدل دارن...

دوستان شما احتمالا از دید خودشون زام-هد هستند

ولی از دید شما زامبی کامل:لبخن

:دی

حـــوا پنج‌شنبه 19 فروردین 1395 ساعت 20:19 http://siiib.blogsky.com

والا در جریان ِ تجردش نیستم. کلا از خیلی از دوستام بی خبرم.

:)

حــوا چهارشنبه 18 فروردین 1395 ساعت 14:00 http://siiib.blogsky.com/

یه خاطره ی شاید خنده دار در مورد پیام تبریک عید.
دو سال پیش ف. (تو وبلاگم ازش نوشتم) بهم پیام داد که سال نو مبارک و ... منم که جواب ندادم چون شماره شو نداشتم. بعدش یکی از دوستام که شماره شو نداشتم واسم پیام داد و آخرش نوشت سحر.
منم در قیلوله غرق بودم، واسه سحر نوشتم، مرسی عزیز دلم عید تو هم مبارک.
بعد دیدم اشتباهی واسه همون ناشناس فرستادم این پیامو، یه اس دادم شما؟ نوشت عزیزم ف هستم. زنگ زدم و خیلی جدی گفتم اشتباه شده و اگه می دونستم شما هستید به هیچ عنوان جواب نمیدادم.

نتیجه گیری:
در خواب و بیداری جواب پیامک هارو ندیم :)))

احتمالا ف باید هنوز مجرد باشه و من باهاش احساس همدردی میکنم :دی

حوا دوشنبه 16 فروردین 1395 ساعت 17:04 http://siiib.blogsky.com

چه چیز بود.
والا من دوست متاهل هم دارم. مجرد هم دارم.
به نظر من تفکیک کردن یه چیزایی خیلی مسخره ست

کاش همه مثل شما فکر می کردن

ADiTi یکشنبه 15 فروردین 1395 ساعت 18:10 http://doomed-life.blogsky.com/

آره متاسفانه این شکلی شده خصوصا در جامعه ی ما ! چون روابط درست تعریف نشده !
متاسفانه بعد از ازدواج یک سری از آدم ها زندگی قبل رو فراموش می کنند . یک سری هم برعکس تصور می کنند که وارد یک قفس شدند و همش تلاش در بیرون آمدن از توهم قفس رو دارند !
کاش بشه حد وسط و تعادل رو در زندگی حفظ کنند .

کاش بشه،،،

الی شنبه 14 فروردین 1395 ساعت 01:11 http://elhamsculptor.blogsky.com

والا ادم هر چی منظم تر باشه اعصاب خوردیش بیشتره!!!!!!
همون خوب کاری میکنی که بی نظمی

امیدوارم یه روزی نظم با آرامش با هم یه جا باشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد