نیمه شب نوشت
نیمه شب نوشت

نیمه شب نوشت

سال نو

نمیشه حرفی از عید و سال نو باشه ذهنت گریزی نزنه به گذشته. یعنی خیلی سال قبل که کفش و لباس نو برامون میخریدن و همه ش منتظر  بودیم که فخرفروشی و قیافه گرفتن جلوی بچه های فامیل رو شروع کنیم. شیرینی و آجیلهایی که تا شروع سال تحویل باید جاساز میشد خصوصا تو خونه ای که پسر زیاده. تو بهترین حالتش سفره هفت سینی که تو اتاق پذیرایی چیده میشد و درش قفل میشد و کسی حق ورود نداشت. باید قبول کنیم که اون موقع ها حتی هوا هم بهتر بود و آدمها هم همینطور. ما تشریفات خاصی برای عیدی گرفتن نداشتم از خانواده. نهایتش یه ماچ ساده و دعا برا اینکه تو سال جدید معدل و نمره هاتون بهتر بشه و عیدی هم نقد اونم از بیست تا پنجاه تومن. 

خونه فامیل که میرفتیم خودمون رو میزدیم به اون راه که مثلا ما عیدی نمیخوایم ولی اگه کسی کمتر از یکی دیگه میداد سوژه ش میکردیم پیش هم دیگه :) بعضی ها همون موقع هم عیدی نمی دادن بی انصافا. تنها دلخوشی بچه های اون موقع همین بود که اونم با روایاتی از بزرگترها که می فرمودند قدیمها ازین رسمها نبوده به فنا می رفت. بزرگواران اعتقاد داشتند اون قدیمها به جای پول ، گردو یا تخم مرغ عیدی میدادند. 

نمیشه از عیدگردی تو هوای آفتابی و سرد و گرم فروردین یادت نیاد و اینکه بعضی فامیلها تو شهرهای دوروبر بودند و این یعنی گشت و گذار با ماشین و اینور و اونور رفتن و آدمهایی که سالی یه بار هیچ جایی به چشمت نمیومدن و تو این فاصله همه پدیدار می شدند. 


عید و تعطیلات سال نوی جدید اما به کل عوض شده همه چیزش (برای من). خبری از گردشهای عید و عیدی گرفتن نیست. حتی آب و هوا و آدمها چندان دلچسب به نظر نمیان طوری که خیلی وقتها اگه خونه باشم در اتاقم بسته ست و اگه فرصتش باشه بیرون میرم. تنها دلخوشی طبیعت گردی تو فصلیه که همه چی نوئه. همه چی تازه ست. رنگها روشنه و طبیعت هر چقد سنگینی زمستان و هوای تیره داشت رو بیرون میریزه و از آسمان تا پرنده ها هر کی هر چی داره رو می کنه. و تنها دعایی که میتونم بکنم اینه که خدا اینها رو نگیره از ما...

Bill Douglas- Forest Hymn


نظرات 9 + ارسال نظر
نیلوفر جمعه 9 فروردین 1398 ساعت 03:15 http://my-home.blogsky.com

برعکس وبلاگ من که خلوته، ماشالا اینجا پر از نظرهای رنگارنگه و پر از رونقه

نه خیلی

Baran یکشنبه 4 فروردین 1398 ساعت 11:49

اطاق پذیراییِ قفل شده رو ،خیلی زیبا به تصویر کشیدین.خنکی و
بوی سیبِ سالن پیچید تو سرم

عیدتون مبارک و
همه ایام تون نوروز
<--بسیار عالی؛درود و سپاس

سال نوی شمام مبارک باشه

ققنوس شنبه 3 فروردین 1398 ساعت 00:32 http://googhnos.blogsky.com

سلام
سال نوتون مبارک باشه , واقعا جاساز آجیل و شیرینی قدیم و پیدا کردن و ناخنک زدن بهش تو خونه ما که همیشه حکایتی بود اما امسال حتی بوی عید هم خس نشد که نشد
سال خوشی را همراه با موفقیت براتون آرزو دارم

پوفر جمعه 2 فروردین 1398 ساعت 13:28

چه خاطرات شیرینی...
واقعا از عید و بهار طبیعتش بهترین و لازم‌ترین چیزیه که باید بمونه بقیه‌ش برا ما دیگه نون و آب نمیشه

بله

بهزاد جمعه 2 فروردین 1398 ساعت 00:35

فقط اون قسمت جاساز کردن آجیل پروژه ای بود پیدا کردنش

برای ما نه تنها آجیل که همه چی جاساز بود

banooye bahar پنج‌شنبه 1 فروردین 1398 ساعت 22:32 http://khaterateman95.blogsky.com/

سال نو مبارک
امیدوارم سال 98 باهامون مهربون تر باشه:)

الی پنج‌شنبه 1 فروردین 1398 ساعت 21:43 http://elhamsculptor.blogsky.com

اون موقع ها همه چی یهتر بود
الان هیچی رنگ و بوی عید نداره

موسقی هم زیبا بود

Snowgirl پنج‌شنبه 1 فروردین 1398 ساعت 21:40 http://snowgirl-snow.blogsky.com/

راستی یادم رفت بگم ، اهنگ زیبایی بود. بسی لذت بردیم :)

Snowgirl پنج‌شنبه 1 فروردین 1398 ساعت 21:39 http://snowgirl-snow.blogsky.com/

تولد عید شما مبارک ، البته بهتره بگم تولد بهار و طبیعت گردی و رنگای روشن مبارک. ایشالا یه دل سیر مسافرت بری تا عوض عیدی نگرفتن و ادمای نچسب و... در بیاد :)

مرسی . چه آرزوهای خوبی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد