نیمه شب نوشت
نیمه شب نوشت

نیمه شب نوشت

مادر بیمار شد. همین کرونا. پدر اما با سرفه ای که نصف و نیمه ادامه داره اعتقاد به این موضوع نداره و میگه جایی نرفته که بخواد بگیره. از کی بگیره؟ ولی ما که خوب می دونیم از کی. از داداش کوچیکه و یک بار بیرون رفتنش. اونم صف نانوایی. این بچه کلا بیخیال و سر به هواست. چند روزی مریض بود و مادر تر و خشکش می کرد. حالا مادر درگیره و شاید هم پدر. یک هفته ای هست که علامت داره و دیروز رفتیم سی تی اسکن. خیلی ریه اش درگیر نیست ولی دکتر مربوطه اعلام کردند که برید فلان جا فلان آمپول پنج شیش نوبتی رو بگیرید. رفتیم اونجا ولی مثل فیلمهای آخرالزمانی بود. مادر جلوی اینها خیلی سرحال بود. ترسیدم اینجا بدتر نشه وضعیت. خلاصه رضایت دادیم و تو اون وضعیت شلوغ و آلوده و هر کی به کی نوبت اول رو تزریق کردند. روز خسته کننده ای بود. از صبح سی تی اسکن که چند ساعت طول کشید و بعدش نسخه ای که سرم و یه داروی ساده دیگه ش پیدا نمی شد و بعدش البته تزریق که باز هم زمانبر بود. هوا هم انگار به معنای واقعی مرداده. گرم ، شرجی و باعث بی تابی. 

ساعت سه صبح بود با داد و بیداد داداش کوچیکه از خواب بیدار شدم. مادر کف اتاق افتاده بود. بیحال بود و به سختی حرف می زد. زنگ زدم اورژانس گفتن ماشین داره میاد. از توی شهر نه. از یه روستای نزدیک! به سختی از دو تا طبقه پایین رفتیم و رفتیم بیمارستان. خداروشکر فقط ضعف و بیحالی بود و چاره ش سرم و تقویتی. سرم رو داشتیم. روز قبل کلی گشته بودم وگرنه داروخانه بیمارستان گفت ما سرم نداریم!! ساعت پنج و نیم صبح بود. یه گوشه ای نشستم. به وضع خودم مادر مملکت فکر کردم کلی کاش و افسوس یه خیالم آمد. تحمل سختی نبودن یکی از اعضای خانواده رو نداشتم. چند سالی میشه حتی یه قطره اشک از گشه چشمم بیرون نیومده ولی بغض کردم و خواستم گریه کنم ولی باز هم مقاومت کردم. کاش این روزها تموم بشه. برای همه. برای ما.

نظرات 4 + ارسال نظر
soheila پنج‌شنبه 28 مرداد 1400 ساعت 21:15 https://snowgirl-snow.blogsky.com/

ای وای
کی میخاد تموم شه :((
ایشالا زود تر بهتر میشن

Baran دوشنبه 25 مرداد 1400 ساعت 19:44

امید که حال مادر بهترو خوب تر شد و ان شاءالله این ایام،بخیری بگذره...

ممنون از شما. امیدوار به روزهای بی درد و بیماری برای همه

بهزاد شنبه 23 مرداد 1400 ساعت 00:46

ای واای
ایشالا هرچه زودتر خوب میشه مادرت

ممنونم ازت

عمه خانم جمعه 22 مرداد 1400 ساعت 23:51

تموم میشه، اما چطورش را فقط خدا میدونه
انشاالله مادر زودتر سلامتیشون را بدست بیارن، باید فقط تقویتشون کرد با آبمیوه طبیعی و غذای تازه

ممنون از شما . کارهایی که گفتین رو سعی می کنیم انجام بدیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد